شيوه هاى تبليغ در فرهنگ عاشورا
شيوه هاى تبليغ در فرهنگ عاشورا
كسى كه متولى ارشاد، امر به معروف و نهى از منكر مى شود، اگر به زمينه ها، عوامل، آفات، موانع و شرايط زمانى و مكانى و ساير جهات توجه نداشته باشد راه به جايى نخواهد برد. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «من امر بمعروف فليكن امره ذلك بمعروف (1) ؛ هركس [مردم را] به كارهاى نيك بخواند بايد با شيوه نيكو آن را انجام دهد.» بنابراين تبليغ و ارشاد موفق و مؤثر نياز به برنامه هاى كارشناسى شده دارد و اگر بتوانيم اين شيوه ها را از گفتار و رفتار اهل بيت عليهم السلام و اولياء الهى بياموزيم به مراتب مؤثرتر و شايسته تر خواهد بود. در اين مقاله برآنيم كه راهكارها و روش هاى مؤثر در امر تبليغ و ارشاد را از سيره امام حسين عليه السلام و تربيت يافتگان مكتب عاشورا بياموزيم.
1. تواضع و فروتنى
اين شيوه نيكو در رفتار و گفتار امام حسين عليه السلام در حماسه عاشورا جلوه خاصى دارد. آن حضرت براى پيشبرد اهداف مقدس خويش، متواضعانه قدم پيش گذاشته و در جذب و جلب افراد، خودش مستقيما به سراغ آنان رفته و آنها را به سوى مقصد والاى خويش دعوت مى كرد و يا پيام هاى خود را به صورت كتبى يا شفاهى توسط افرادى به ديگران مى فرستاد. هنگامى كه امام حسين عليه السلام با ياران خود در يكى از توقفگاه هاى مسير خود به كربلا به نام قصر بنى مقاتل رسيدند، آن حضرت متوجه شد كه عبيد الله بن حر جعفى در گوشه اى فرود آمده است. آن حضرت حجاج بن مسروق را به سوى او فرستاد و او را به يارى و همراهى دعوت نمود. هنگامى كه پاسخ مناسبى نداد، امام حسين عليه السلام به همراه گروهى از ياران خويش به نزد عبيد الله رفته و در ضمن سخنانش او را دعوت به همكارى و مبارزه با طاغوتيان نمود. عبيد الله باز هم امتناع كرد، امام حسين عليه السلام به او فرمود: اگر ما را يارى نمى كنى پس از خدا بترس از اين كه با دشمنان ما همراهى كنى! به خدا سوگند! هرگاه كسى صداى داد خواهى ما را بشنود و به يارى ما نشتابد هلاك خواهد شد.»
يكى ديگر از افرادى كه امام حسين عليه السلام از او دعوت كرد، زهير بن قين بود. همچنين آن حضرت به حبيب بن مظاهر اسدى نامه اى نوشته و از او درخواست يارى نمود. نامه آن حضرت چنين بود: «از حسين بن على براى آن مرد فقيه، حبيب بن مظاهر؛ اما بعد، حبيب! تو خويشاوندى ما را با پيامبر مى دانى و از همه مهمتر مرا مى شناسى؛ و تو - كه آزادمرد و داراى غيرتى- جان خود را از ما دريغ مدار و پاداش تو را در قيامت پيامبر خواهد داد. (2)
2. توجه به ريشه ها و زمينه هاى گناه
1- حكم آن را در اسلام نمى داند و به وظيفه شرعى خويش آشنا نيست.
2- به آثار خوب نماز خواندن و عواقب شوم ترك نماز توجه ندارد.
3- شخصى خودپرست و هوسران است و مطابق هوس خود عمل مى كند.
4- پدر و مادر و افراد خانواده او بى نمازند.
5- از نماز و نمازگزاران خاطره بدى دارد. مثلا در ايام كودكى او را هميشه با خشونت به نماز خواندن وادار كرده اند يا در جمع نمازگزاران شخصيت او را تحقير نموده و به او اهانت كرده اند.
6- در نظر او نماز خواندن چيز مهمى نيست و اهميت و ضرورت آن را درك نكرده است.
7- الگوى مناسبى براى نماز خواندن نداشته است.
8- در محيط افراد لاابالى و بى نماز رشد يافته است. و ...
بنابراين يك مبلغ با يافتن ريشه ها و علل تخلفات و معصيت ها مى تواند برنامه خود را تنظيم كرده و نسبت به مخاطب خويش كارهاى تبليغى را انجام دهد.
امام حسين عليه السلام در دومين سخنرانى روز عاشورا هنگامى كه دشمن مانند حلقه انگشتر آن حضرت را در ميان خويش گرفته بود، از آنان خواست تا سكوت كنند و به سخنان وى گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان هلهله و سر و صدا مى كردند. در اين موقع، امام حسين عليه السلام با اين جملات آنان را به سكوت فراخواند: «ويلكم ما عليكم ان تنصتوا الى فتسمعوا و انما ادعوكم الى سبيل الرشاد. من اطاعنى كان من المرشدين و من عصانى كان من المهلكين و كلكم عاص لامرى غير مستمع لقولى؛ واى بر شما! چرا گوش فرا نمى دهيد تا گفتارم را - كه شما را به رشد و سعادت فرا مى خوانم- بشنويد؟ هركس از من پيروى كند خوشبخت و سعادتمند است و هركس مرا نافرمانى كند، از هلاك شدگان خواهد بود. و همه شما با دستور من مخالفت مى كنيد كه به گفتارم گوش فرا نمى دهيد.»
آنگاه به علل دشمنى كوفيان با اهل بيت عليهم السلام و ريشه هاى انحراف از مسير حق اشاره كرده و فرمود: «قد انحزلت عطياتكم عن الحرام و ملئت بطونكم عن الحرام فطبع الله على قلوبكم (3) ؛ آرى، در اثر هدايا، جوائز و تحفه هاى نامشروع كه به دست شما رسيده و غذاهاى حرام و لقمه هاى ناپاك كه شكم هايتان را از آن انباشته ايد، خداوند اين چنين بر دل هاى شما مهر زده [و از فهميدن حقيقت عاجز شده ايد.]»
3. استفاده از مثال
اين شيوه كارآمد قرآنى در حماسه عاشورا مشهود است. حضرت ابا عبدالله عليه السلام در تشريح اهداف قيام خويش از شيوه تمثيل بهره گرفته و اشتياق خود را براى شهادت در راه حق چنين بيان مى كند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف (5) ؛ مرگ براى انسان ها همچون گردنبند برگردن دختران جوان زينت بخش و لازم است و من به ديدار نياكانم آن چنان اشتياق دارم كه يعقوب به ديدار يوسف مشتاق بود.»
امام حسين عليه السلام با اين تمثيل، مرگ را بسيار زيبا تصوير كرده و آن را زينت فرزند آدم مى داند، به ويژه مرگى كه در راه حق و براى خدا باشد كه همانند زيور آلاتى است كه دختران جوان را مى آرايد. همانگونه كه دختران از آرايش به گردنبند لذت مى برند مردان خدا نيز از كشته شدن در راه حق مسرور و شادمانند. و شهادت در راه خدا را بهترين زينت روح و بالاترين افتخار به شمار مى آورند.
4. بهره گيرى از تحريك عواطف
- امام حسين عليه السلام پس از شهادت ياران با وفايش و در لحظه هاى حساس عصر عاشورا، قنداقه كودك شش ماهه خويش را بر روى دست گرفت و خطاب به كوفيان فرمود: «يا قوم اما من مجير يجيرنا، اما من مغيث يغيثنا، اما من طالب حق فينصرنا، اما من خائف فيذب عنا، اما من احد فياتينا بشربة من الماء لهذا الطفل فانه لايطيق الظماء (6) ؛ اى مردم! آيا پناه دهنده اى هست كه ما را پناه دهد؟ آيا يارى كننده اى هست كه ما را يارى كند؟ آيا حق طلبى هست كه به ما كمك كند؟ آيا كسى هست كه از قيامت بترسد و از ما دفاع كند؟ آيا كسى هست كه آبى براى اين طفل بياورد؟ چون او طاقت تشنگى ندارد.»
- حضرت زينب كبرى عليها السلام در موارد متعددى از تحريك عواطف در رساندن پيام عاشورا بهره مى گرفت. در آخرين لحظات عمر امام حسين عليه السلام، حضرت زينب عليها السلام از خيمه ها بيرون آمد و متوجه شد كه امام حسين عليه السلام را به شهادت مى رسانند و عمربن سعد در نزديكى گودال قتلگاه ايستاده و به اين منظره رقت بار و غم انگيز - كه دل هر موجود زنده اى را به درد مى آورد - نظاره مى كند. آن حضرت به عمر بن سعد نهيب زده و وجدان خفته او را مخاطب قرار داده و فرمود: «اً يقتل ابوعبدالله و انت تنظر اليه؛ [اى عمر بن سعد!] آيا ابا عبد الله را مى كشند و تو تماشا مى كنى؟»
اين سخن حضرت زينب به عنوان مبلغ حماسه عاشورا آن چنان قاطع و كوبنده بود كه براى لحظاتى دل سنگ دشمن را تكان داد و دقايقى وجدان خفته عمر سعد را متاثر نمود و اشك بر گونه هايش جارى شد. او از شدت شرمندگى صورت خود را از حضرت زينب عليها السلام مخفى نمود. (7) آن گاه زينب كبرى عليها السلام با جمله اى ديگر خطاب به لشكريان حاضر در صحنه گفت: «ويلكم اما فيكم مسلم؟ (8) ؛ واى بر شما! آيا در ميان شما يك مسلمان نيست؟»
اين كلمات عاطفه برانگيز آنچنان مؤثر بود كه ثمرات آن در سال هاى بعد مشخص شد و تا به امروز انسان هاى بيدار و با وجدان را تحت تاثير قرار داده و به اهداف عاشورا متوجه مى سازد.
5. استفاده از وسائل ارتباط جمعى
امام حسين عليه السلام براى تبليغ فرهنگ عاشورا از بهترين وسائل ارتباطى عصر خود بهره مى گرفت. در آن روزگاران، امام حسين عليه السلام براى اين كه هدف قيام و فلسفه حركت حماسى خود را به گوش امت اسلامى برساند، مراسم حج و شهر مكه را انتخاب نمود و در اجتماعات مهم حاجيان، سخنرانى هاى روشنگرانه و هدايت بخشى را سازماندهى كرد.
آن حضرت براى رساندن پيام خويش و افشاى سياست هاى مزورانه و شيطانى معاويه خطاب به جمعيت حاضر در منا كه از نقاط مختلف و قبايل گوناگون بودند چنين فرمود: «اسمعوا مقالتى و اكتبوا قولى ثم ارجعوا الى امصاركم و قبائلكم فمن آمنتم من الناس و وثقتم به فادعوهم الى ماتعلمون من حقنا فانى اتخوف ان يدرس هذا الامر و يذهب الحق و يغلب والله متم نوره و لو كره الكافرون (9) ؛ سخنان مرا بشنويد و حرف هايم را بنويسيد، آنگاه به شهرها و قبيله هاى خودتان باز گرديد و آن چه در حق ما مى دانيد به دوستان صميمى و افراد مورد اطمينان خودتان بگوئيد. من اعلان خطر مى كنم كه اين مطلب كهنه شده و از هم بپاشد و حق از بين رفته و مغلوب شود. البته خداوند نورش را گسترش خواهد داد گرچه كافران آنرا نپسندند. (10) »
آن حضرت در يكى ديگر از سخنرانى هايش، بعد از حمد و ستايش پروردگار و تبيين جايگاه اهل بيت عليهم السلام و ارتباط آنان با خدا و رسول او، دوستداران حق را به همراهى خويش فرا خوانده و در يك دعوت عمومى از همگان براى شركت در حماسه عاشورا چنين فرمود: «من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه، فليرحل معنا، فانى راحل مصبحا ان شاء الله تعالى (11) ؛ هركس حاضر است تا در راه ما از خون خويش بگذرد و جان خود را در راه شهادت [ و لقاى ] پروردگار نثار كند، آماده حركت با ما باشد كه من انشاءالله تعالى صبحگاهان حركت خواهم كرد.»
در اين جا نبايد از نقش زنان و كودكان در اطلاع رسانى از واقعه عاشورا به نسل هاى بعد چشم پوشى نمود. امام حسين عليه السلام آن ها را با خود به كربلا آورد و آنان به عنوان خبرنگاران و گزارشگران راستين صحنه عاشورا و پيام رسانان حقيقى و مستقيم انديشه هاى امام حسين عليه السلام به نسل هاى بعدى شمرده مى شوند.
اين اقدام امام حسين عليه السلام مطمئن ترين، سالم ترين و دقيقترين شيوه اطلاع رسانى و انتقال فرهنگ عاشورا به افكار عمومى و وجدان هاى آگاه در زمان هاى بعد بود.
6. مقدمه چينى و آماده كردن مخاطب
آن حضرت بعد از حمد و ثناى پروردگار و درود و تحيت بر پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله ابتدا به طور خلاصه نكات قابل توجهى در بى وفايى دنيا و گذشت زمان و عمر انسان ها و ثمر نداشتن پشيمانى بعد از فوت وقت و مطالبى از اين قبيل را شايسته تر از يك خطيب ورزيده و ماهر بيان نمود. آن گاه فرمود: «من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفنى، فانا على بن الحسين بن على (12) ؛ هر كس مرا مى شناسد كه مى شناسد و هركس كه مرا نمى شناسد پس من على بن حسين بن على هستم.»
آنگاه به طور مفصل به معرفى خود و اهل بيت عليهم السلام پرداخت: «ايها الناس! انا بن مكة و منى، انا بن المروة و الصفا، انا بن من صلى بملائكة السماء، ... (13)؛ اى مردم! من فرزند مكه و منايم، من فرزند مروه و صفايم، من پسر آن كسى هستم كه با ملائكه آسمان نماز خواند ... .»
بعد از اين كه امام سجادعليه السلام جد بزرگوارش رسول خدا صلى الله عليه وآله و على عليه السلام را به طور مفصل معرفى نمود و سابقه درخشان خاندان پاك پيامبر را شرح داد، حقيقت حادثه عاشورا را كه تا آن لحظه، از نظر مردم و افكار عمومى مخفى نگه داشته شده بود، براى آنان بيان كرد و سپس با تحريك عواطف و احساسات جمعيت حاضر، قلب ها را به سوى خويش جذب نموده و نتيجه مطلوب را به دست آورد و در آخر فرمود: «انا بن المقتول ظلما، انا بن المجزور الراس من القفا، انا بن العطشان حتى قضى، انا بن طريح كربلا، انا بن مسلوب العمامة و الرداء، انا بن من بكت عليه ملائكة السماء (14) ؛ من فرزند كسى هستم كه با ظلم و ستم به شهادت رسيد، من پسر كسى هستم كه سرش از قفا بريده شد، من پسر آن شهيد تشنه كامى هستم كه عطشان از دنيا رفت، من پسر كسى هستم كه پيكرش در صحراى كربلا افتاده، من پسر كسى هستم كه عمامه و عبايش به غارت رفت، من فرزند كسى هستم كه ملائكه آسمان به حال او گريستند.»
7. شعر و فرهنگ ادبى عاشورا
رجزها و اشعار پرمحتواى امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش و تمسك آنان به اشعار و ابيات مناسب و لازم در موارد خاص، مى تواند نشانگر اهميت اين موضوع در حماسه جاودانى كربلا باشد. امام حسين عليه السلام در موارد زيادى با اشعارى پرمحتوا هدف خويش را به مخاطبين ابلاغ مى كرد. هنگامى كه حر راه كاروان امام حسين عليه السلام را سد كرد، آن حضرت با او گفت وگويى انجام داد. آنگاه كه حر از گفت وگو و مذاكره نتيجه اى نگرفت، به عنوان نصيحت به امام حسين عليه السلام گفت: اى حسين! براى خدا جانت را حفظ كن. و افزود: «فانى اشهد لئن قاتلت لتقتلن (15) ؛ من مطمئنم كه اگر جنگ كنى كشته خواهى شد. امام حسين عليه السلام فرمود: «اَ فبالموت تخوفنى؛ آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟» اما من به تو گفتار آن جوانمرد اوسى را يادآور مى شوم. او هنگامى كه به يارى رسول خدا صلى الله عليه وآله شتافته بود، در مسير راه با پسر عمويش رو به رو شد. پسر عمو به او گفت: «كجا مى روى؟ كشته خواهى شد!» آنگاه امام حسين عليه السلام اشعار پرمحتوا و بليغ آن فداكار اوسى را قرائت كرد:
سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
و واسى الرجال الصالحين بنفسه و فارق خوفا ان يعيش و يرغما (16)
«من مى روم و مرگ براى يك جوانمرد عار نيست در حالى كه مقصد او حق و تلاش او براى اسلام باشد.
او در راه مردان صالح جانبازى نموده و از زندگى همراه با ترس و خوارى و ذلت جدا گرديده و دور مى شود.»
8- تبليغ عملى
پايدارى در راه هدف، همراه نمودن اهل بيت و زنان و كودكان، رفتار مهربان و صميمانه با خانواده و كودكان و ياران در اوج بحران هاى روحى، مصادره كاروان طاغوت، برخورد با لشگر حر و آب دادن به سربازان او، اقامه نماز در ظهر عاشورا، خطابه هاى قاطع، روشنگر و كوبنده، حوادث شب عاشورا، رد امان نامه توسط حضرت عباس عليه السلام و صدها مورد ديگر كه همه تبليغ عملى و درس انسانيت و آزادى و غيرت و شرف و در يك كلام آموزش غير مستقيم تمام فضائل و كمالات انسانى مى باشد.
به عنوان حسن ختام نمونه اى از سيره عملى و تبليغ غير مستقيم حضرت امام حسين عليه السلام را نقل مى كنيم:
بعد از واقعه عاشورا مردان قبيله بنى اسد، هنگام دفن جسد مطهر امام حسين عليه السلام، در دوش آن حضرت اثر زخمى ديدند كه متفاوت از جراحت هاى جنگى بود. زخم كهنه اى بود كه هيچ شباهتى به زخم هاى روز عاشورا نداشت. از امام زين العابدين عليه السلام در مورد آن پرسش نمودند. پيشواى چهارم فرمود: اين زخم در اثر حمل بار و كيسه هاى غذا و هيزم به خانه هاى بيوه زنان، يتيمان و مستمندان مى باشد كه پدرم شب ها بر دوش خويش آن ها را حمل مى كرد (17) .
پینوشتها:
1- كنزالعمال، ج 3، ص 66، حديث 5523.
2- اسرار الشهاده، ص 396.
3- سخنان حسين بن على عليهما السلام، ص 170.
4- جمعه / 5.
5- لهوف، ابن طاووس، ص 114.
6- كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 477.
7- تاريخ طبرى، ج 4، ص 345.
8-الارشاد مفيد، ج 2، ص 112.
9- صف/ 8.
10- فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 262.
11- كشف الغمه، ج 2، ص 29، لهوف ابن طاووس، ص 114.
12- نورالعين فى مشهد الحسين عليه السلام، ابو اسحاق اسفراينى، ص 69.
13- همان.
14- همان، ص 70.
15- البدايه و النهايه، ابن كثير دمشقى، ج 8، ص 187.
16- همان.
17- المناقب، ج 4، ص 66/ بحارالانوار، ج 44، ص 190.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}